به رسم ادب سلام...
می دونید من فردا بایستی برم سر کار .میخواستم این کامپیوترم را خاموش کنم برم بخوابم ....آخه دیدم خیلی دیر وقت شده.چشمم افتاد به این بالای صفحه وبلاگی که داشتم میخوندم...نوشته بود"ایجاد وبلاگ" یا یه همچین چیزی....چند وقتی بود که دلم میخواست منم یکی داشته باشم.هیچ نمیدانستم چه غلطی باید بِکنم.یه کمی شیطانی اینور و آنور را نگه کردم...بابا که خواب است ...مامان هم همین طور.گویا وقت خوبی است.هم فال است و هم تماشا.این اولین وبلاگ عمر من است....چه حال خوبی دارد ها....جَلدی پریدم از فریزر یه بستنی برداشتم .ازین پیچ پیچی ها...آها اسپیرال خودمون!دایتی...به طرفه العینی ریختیم در خندق بلا!(این خندق بلا را از همون وبلاگی که داشتم می خواندم کِش رفتم.البت می دانم که مبدعش ایشان نبوده اند...الخیر فی ما وقع!)
حالا من دیگر هر چی دلم بخواهد می نویسم و کلی قرار است کیف بدهد بهمان.هییییییییییییییی!
ماچ بزرگ بر شما باد که می خوانیم.خوب می کنی.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
به رسم بي ادبي سلام به روي ماهت مرضيه جان. چه خوبه كه يه جا اومدم كه مال توئه. خونه توئه. خوش اومدم؟ اومدم ديگه
ارسال یک نظر