۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

قالب یخ

وقتی ندا مرد...اولین بار خبرشو بصورت زیر نویس تو شبکه پی دی اف دیدم.یه لحظه دلم لرزید. فکر کردم اسم دوستمه:ندا میرزا آقا. حد اقل ندا و آقا اش که مثل هم بود.....من عکس العملی نشون نمیدم.به اغلب امور.تاحالا عکس فیس بوکمو سبز نکردم.یا مثلا توی البومم عکس ایران که اتیش گرفته را نذاشتم.خبر راهپیماییهارو پخش نمی کنم.خیلی با دوستهای احمدی نژادی ام بحث نمی کنم.تا الان یه خط هم درباره ندا و مظلومیت هاش ننوشتم.وقتی مامور پلیس راه جلومو میگیره که خانوم یا حجابتو میکنی تو!یا میبرمت....جواب میدم :این وظیفه تو نیست.همکارش میگه:الان زنگ میزنم اونی که وظیفه اشه بیاد ببردت...باز هم با نگاه بی تفاوت و یخ زده ام نگاهش می کنم.سوار اتوبوس میشم و میرم.....مردک میگه :به کلاهم نگاه کن.این آرم پلیس راهه؟آرم نیروی انتظامیه.من اگه دلم بخواد به همه چی گیر میدم

هیچ نظری موجود نیست:

فهرست وبلاگ من