۱۳۸۹ تیر ۱۴, دوشنبه

دلتنگی

این نصفه شبی فقط میتونم گریه کنم....دیگه نشد خودمو نگه دارم....شاید گریه یکم ارومم کنه...دوست داشتن چرا انقدر سخته؟؟؟؟؟دلم ،دلم ،دلم حالش خرابه.از وقتی اونجور توی ماشین سرشو گذاشت روی شونه ام....دلم لرزید.دلم از جاش کنده شد.
کاش بدونی چقدر دلم برات تنگ شده.کاش بدونی چقدر دلم درد میکنه....سرم درد میکنه....چقدر بهت احتیاج دارم ....چقدر از اینکه همه چی همه اش یه خاطره است متنفرم....
فقط یبار دیگه ببینمت..تورو خدا فقط یه بار دیگه....خدای من.


تو هم یک لحظه حال منو داشته باش.به یاد من باش.
دوستت دارم.
لعنت به تو
به من
به اینکه گذاشتم اینطوری بشه.

هیچ نظری موجود نیست:

فهرست وبلاگ من